کتاب بابا لنگ دراز
کتاب بابا لنگ دراز
صبر کنید و آن نوانخانهای را که من میخواهم برای یتیمها تاسیس کنم ببینید! این فکر شیرینی است که شبها با آن به خواب میروم و نقشه آن را مو به مو در نظر مجسم میکنم، خوراک، پوشاک، درس، تفریح و تنبیه را هم در نظر میگیرم – البته بدون تنبیه کار پیش نمیرود چون که در بین بهترین یتیمها، بد هم پیدا میشود – ولی یک چیز مسلم است که یتیمهای من باید خوشحال باشند، و هرچه هم در بزرگی به سختی و ناراحتی بر بخورند ولی از دوران کودکی خود خاطرات شاد و پرمسرتی باید داشته باشند هرگاه خودم بچهدار شدم. هرچه هم که ناراحتی و نگرانی داشته باشم نمیگذارم بچههایم به نگرانی من پی ببرند. (زنگ کلیسا زده شد. هر وقت فرصت کردم این نامه را تمام میکنم)