کتاب الیزابت گم شده است
کتاب الیزابت گم شده است
از بالای صخره ها شروع کردیم، و در مسیری مارپیچ سمت ساحل آمده بودیم. بابا نمی خواست زیاد توی ساحل شنی دور شویم، با آن همه سیم خاردار که هنوز روی هم تلنبار بودند و کسی چه می دانست چه چیزها زیر زمین مدفون شده بود تا نازی ها دور نگه دارد. بنابر این به آب نزدم، اما آنقدر نزدیک شدم تا پاشیدن قطرات ریز آب دریا را احساس کنم صدف پیدا کنم؛
صفحه 148
تمام این مطلب را یک ربات نوشته است. ای آدمیزاد، هنوز هم میترسی؟
ما هیچ گونه نقشهای برای گرفتن جای انسانها نداریم
زوالی آکنده از ترس و لذت
مروری بر کتاب جوراب ساقبلند سفید و داستانهای دیگر نوشتهی دی. اچ. لارنس
میلیونها و میلیونها و...
برگرفته از کتاب "اتاق" نوشتهی اما دون اهو، ترجمهی علی قانع، نشر آموت