کتاب اتاق قرمز
کتاب اتاق قرمز
من که نگران شده بودم پنهانی خدمتکار پیرم را فرستادم تا در محل مقداری اطلاعات جمع آوری کند. مرد همان شب در مطب دکتر«م» مرده بود. ظاهراً دکتر با تأخیر بسیار به فریادهای نومیدانۀ راننده و دستیارش پاسخ داده بود، بعد با دست کم گرفتن وخامتِ حالِ مجروح، به جای اینکه او را نزد همکاری مجرب تر و مجهزتر بفرستد تصمیم گرفته بود خودش معالجهاش کند. اینطور شایعه شده بود که او پس از پی بردن به اشتباهش دستپاچه شده بود و پیرمرد خانه به دوش بی دلیل سلاخی شده و مرده بود.
صفحه71
داستان صندلی انسانی بیش تر از بقیه دوست داشتم
ادو گاوا رانپو قلم روان و قشنگی دارد
انتظاراتم را برآورده نکرد
کتاب معمولی و ارزش یکبار خواندن دارد! همین الان بعد از خواندن کامنت بزارم بهتره نمیشه گفت خارق العاده و عالی بود بخاطر اینکه کتابهای دیگه زیر سوال میرن اما نکات مثبتی ک داشت نویسنده خیلی در حاشیه غرق نشده بود و از اونجایی داستان کوتاه محسوب میشن از این نظر خیلی خوب بود به اصل پرداختن و حاشیه نرفتن این نکته ی مثبتی هستش ارزش خوندن داره پس. بنده بیشتر تحت تاثیر صندلی انسانی قرارگرفتم و برام به شدت جذاب بود بعد اتاق قرمز پرتگاه زمان مطالعه حدودا ۴ساعت
داستان صندلی انسانی بیش تر از بقیه دوست داشتم
ادو گاوا رانپو قلم روان و قشنگی دارد
انتظاراتم را برآورده نکرد
کتاب معمولی و ارزش یکبار خواندن دارد! همین الان بعد از خواندن کامنت بزارم بهتره نمیشه گفت خارق العاده و عالی بود بخاطر اینکه کتابهای دیگه زیر سوال میرن اما نکات مثبتی ک داشت نویسنده خیلی در حاشیه غرق نشده بود و از اونجایی داستان کوتاه محسوب میشن از این نظر خیلی خوب بود به اصل پرداختن و حاشیه نرفتن این نکته ی مثبتی هستش ارزش خوندن داره پس. بنده بیشتر تحت تاثیر صندلی انسانی قرارگرفتم و برام به شدت جذاب بود بعد اتاق قرمز پرتگاه زمان مطالعه حدودا ۴ساعت