کتاب آشغال مرد
عصر وقتی به خانه میرسید، جیبهایتان پر است از: گلولههای کاغذی، خلال دندان، تهسیگار، قوطیهای کوکای لهشده، چوبپنبههای پلاستیکی، بطریهای کوچک خالی، ساعتمچیهای شکسته.
لحظهای تنها میشوید و حیرتزده از خود میپرسید « شاید من واقعاً یک آشغال-مرد هستم».
-چند روز بعد از کسی که سعی میکند یک پاکت سیگار مچالهشده را زیر کلاهتان بگذارد میپرسید «آقا، لطفاً، لطفاً... آیا من شباهتی به سطل آشغال دارم؟»
کمی ناراحت میشود، نگاه خود را پایین میاندازد:
-بله آقا، کاملاً.
-اما غیرممکن است، واقعاً... من چطور میتوانم یک سطلآشغال باشم؟
-نمیدانم آقا، اما این دقیقا چیزی است که هستید. شما یک آشغال-مرد هستید.
صفحه 70