کتاب یا این یا آن (جلد اول)
کتاب یا این یا آن (جلد اول)
بدینسان بود که میزتحریر در میان اسباب منزلم جای گرفت، و همانطور که در نخستین دورهی دلدادگیام دوست میداشتم از خیابان نگاهش کنم اینک در خانه از کنارش میگذشتم.به تدریج با تمام امکانات متعددش، با انبوه کشوها و بخشبندیهایش، آشنا شدم، و از جمیع جهات از وجود میزتحریرم حظ میبردم. ولی اوضاع چنان نماند. در تابستان 1836 کارهایم مجالی فراهم کرد تا سفری یک هفتهای به روستا داشته باشم. طبق برنامه، چاپار میبایست ساعت پنج بامداد دم در خانه باشد. باروبنهی سفر را شب قبل بسته بودم؛همهیی چیز آماده بود. ساعت چهار از خواب برخاستم اما تصویر منطقهی روستایی زیبایی که قرار بود ببینم تاثیری چنان سکرآور بر من گذاشت که باز به خواب رفتم یا خواب دیدمبه گمانم خدمتکارم میخواست بگذارد تا جای ممکن بخوابم. به همین دلیل تا ساعت شش و نیم صدایم نکرد.چاپار بوق میزد و من که معمولا تمایلی به اطاعت از اوامر و نواهی دیگران ندارم همیشه چاپار و ترجیعبند یادآوردهاش را مستثنی کردهام.
صفحه ۵