
کتاب یادگاری های صادق هدایت
آبجی خانم
صادق هدایت
آبجی خانم خواهر بزرگ ماهرخ بود، ولی هر کس که سابقه نداشت و آنها را میدید ممکن نبود باور بکند که با هم خواهر هستند. آبجی خانم بلند بالا، لاغر، گندمگون، لبهای کلفت، موهای مشکی داشت و رویهمرفته زشت بود. در صورتی که ماهرخ کوتاه، سفید، بینی کوچک، موهای خرمائی و چشمهایش گیرنده بود و هر وقت میخندید روی لبهای او چال میافتاد. از حيث رفتار و روش هم آنها خیلی با هم فرق داشتند. آبجی خانم از بچگی ایرادی، جنگره و با مردم نمیساخت حتی با مادرش دو ماه سه ماه قهر میکرد بر عكس خواهرش مردم دار، تو دل برو، خوشخو و خنده رو بود، ننه حسن همسایهشان اسم او را (خانم سوگلی) گذاشته بود. مادر و پدرش هم بیشتر ماهرخ را دوست داشتند که ته تغاری و عزیز نازنین بود. از همان بچگی آبجی خانم را مادرش میزد و با او میپیچید ولی ظاهرا روبهروی مردم روبهروی همسایهها برای او غصه خوری میکرد دست روی دستش میزد و میگفت:
این بدبختی را چه بکنم، هان؟ دختر به این زشتی را کی میگیرد؟ میترسم آخرش بیخ گیسم بماند! یک دختری که نه مال دارد، نه جمال دارد و نه کمال. کدام بیچاره است که او را بگیرد؟



کالین هوور مخاطرهآمیزترین، پرهیاهوترین و عاشقانهترین رمانهای خود را انتخاب میکند
کالین هوور: از کتابهای پرفروش تا موفقیت جهانی

من، خود من، خانهی خودم هستم
معرفی کتاب کودک چرا من اینجا هستم؟ نوشتهی کنستانسه اوورهبک نیلسن

وصیت صدوبیستویکساله
تاریخچه جایزه گنکور و نگاهی به برنده گنکور 2024 کمال داوود