کتاب گورمه رپسودی
کتاب گورمه رپسودی
گوشت
خیابان گرنل، اتاق خواب
در میان جمعیت، سروصدا، گردوغبار و خستگی عمومی از کشتی پیاده شدیم. عبور از اسپانیا دو روز طاقتفرسا طول کشیده بود اما گویی چیزی جز خاطرهای کمرنگ در حافظهمان از خود بر جای نگذاشته بود. عرقآلود و بدبو، فرسوده از کیلومترها راه خطرناک، ناخشنود از توقفهای کوتاه و شتابزدهی کنار جاده و غذای تقریباً غيرقابلخوردن رستورانها، لهشده از گرمای ماشینِ شلوغ که یواش میرفت ولی بالأخره در امتداد اسکله جلو میرفت، هنوز در راه بودیم اما از همین حالا هم میتوانستیم شوروشعفِ رسیدن به مقصد را حس کنیم.
صفحه ۲۵