
کتاب رویاهای بانکرهیل
1 عدد
هیچکس را نمیشناختم. تنهایی غذا میخوردم و از تمام شهر متنفر بودم. به کتابفروشی استنلی رز بغل رستوران میرفتم. هیچکس من را نمیشناخت. مثل پرندهای که دنبال خردهنان باشد پرسه میزدم. دلم برای خانم برانل و ایب مارکس و دو مونت تنگ شده بود. خاطرهام از جنیفر لاولیس کمابیش قلبم را میشکست. این چند نفر را که میشناختم، انگار با هزاران نفر در شهر آشنایی داشتم.
کتاب رؤیاهای بانکرهیل آخرین تکه از چهارگانهی باندینی نوشتهی جان فانته است. این رمان آرتوروی نویسنده را به تصویر میکشد و رابطههای عاشقانه و کاریاش را میکاود. نویسندهای اسیر چنگال هالیوود که میکوشد خلاقیت هنری خود را به هر قیمتی حفظ کند. هجویهای درخشان که پایانی بی نظیر بر این چهارگانه رقم میزند.

