کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم (دوره ای فشرده برای یافتن جای خود در دنیا)
کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم (دوره ای فشرده برای یافتن جای خود در دنیا)
از شما بسیار ممنونم که برای خواندن این کتاب وقت گذاشتید. امیدوارم این کلمات برای شما پرمعنا بوده باشد.
بذر این کتاب با ایدهای از چهارده سال پیش پاشیده شد، زمانی که پسرم به شانزدهسالگی پا گذاشت. یکدفعه به خودم آمدم و دیدم که تنها دو سالِ دیگر قرار است به دانشگاه برود. احساس سهلانگاری کردم. با اینکه تمام آموزههای متعارف در مدارس را یاد گرفته بود، فهمیدم درسهای زیادی هست که هنوز نیاموخته است، درسهایی که شخصاً اگر زمانِ رفتنم به دانشگاه و هنگام آغاز مسیر شغلیام یاد گرفته بودم، میتوانستم زندگی کمتنشتر و رضایتبخشتری بسازم. به همین خاطر، فهرستی فزاینده درست کردم از چیزهایی که میدانستم در پیدا کردن جایگاه فرد در این دنیا بسیار بسیار مهم است. این نوشته همیشه روی میز من بود و هر وقت به بینش دیگری میاندیشیدم، آن را به این فهرست اضافه میکردم.
چند ماه بعد از اینکه نوشتن فهرستم را آغاز کردم، از من خواستند برای دانشجویان حاضر در یکی از برنامههای رهبری کسبوکار در استنفورد، صحبت کنم. تصمیم گرفتم برای الهامگرفتن، از این فهرست استفاده کنم. گفتوگویی را با عنوان «کاش وقتی بیستساله بودم میدانستم» ترتیب دادم و در آن این مفاهیم را با نماهنگهایی کوتاه از رهبران اندیشهی کارآفرینی (از مجموعهی سخنرانیها در دانشگاه استنفورد) در هم آمیختم. این گفتوگو در دانشجویان انگیزهی زیادی ایجاد کرد و خیلی زود از من خواسته شد در محلهای دیگری هم این سخنرانی را ارانه دهم: اول در سرتاسر محوطهی دانشگاه و سپس در سرتاسر کشور و دنيا.
من که از این واکنش پرشور در آسمانها سیر میکردم، طرح کوتاهی از کتاب را حین پرواز برگشت از دانشکدهی افسری وستپوینت نوشتم.
نامهی نویسنده