کتاب چهار صندوق
نویسنده: بهرام بیضایی
زرد [ حمله ور] غولک دبنگ !
سبز [نگهش داشته] معتدل تر باشید جانم - ادب را رعایت کنید .
زرد بدهیبت موذی جفنگ !
سرخ دست بردار دیگه . اینقدر بازی درنیار.
[زرد مبهوت می ماند.]
سرخ ما خودمون اینجا بودیم ؛ من با چشم خودم دیدم.
زرد چی رو دیدی ؟
سرخ حیف از اون شکنجه ای که من تحمل کردم . [می خواهد برود ] تف!
زرد [نگهش می دارد] صبر کن - [ به سبز] تو بهش بگو .
سبز از ما کاری ساخته نیست .
[راه می افتد .]
زرد به حرف منم گوش بدین - [ به مترسک] اینطور نمی مونه ، اینطور نمی مونه . [به بیرون ] به حرف منم گوش بدین.
[دنبالشان خارج می شود . مترسک با همه نیرو می خندد . سیاه آهسته و بهت زده پیش می آید . به بیرون و به مترسک
نگاه می کند . دنبال دلیل خنده می گردد. چیزی نمی فهمد . ]
سیاه بگو مام بخندیم
مترسک [از خنده می ماند ] تو هم اینجائی ؟
سیاه داشتم می دیدم . راستی عجب کلکی زدی !
مترسک کلک؟
سیاه رو دست نداشت !
مترسک های، پا از گلیمت درازتر نکن .
صفحه ۳۷
- نام کتاب: چهار صندوق
- ناشر : روشنگران و مطالعات زنان
- تعداد صفحات: 96
- شابک: 9789645512598
- شماره چاپ: 10
- سال چاپ: 1398
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: نمایشنامه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
چرا زندگی بهتری نمیسازیم؟
مروری بر کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشتهی جفری یانگ و جنت کلوسکو
افول سلطنت خشم و خون
مروری بر رمان پدرخوانده نوشتهی ماریو پوزو
مرگ تدریجی معصومیت
مروری بر کتاب ناتور دشت (ناطور دشت) نوشتهی جی. دی. سلینجر
کتاب های پیشنهادی