کتاب پشت درخت توت
کتاب پشت درخت توت
1 عدد
حمید! تنهایی و بی تو بودن را پیشتر از این هم تجربه کرده بودم اما این بار برایم خیلی سخت است. دو تا از پیراهنهایت را که از تن درآورده بودی تا بشورمش، آویزان کردهام لای پیراهنهای خودم تا هروقت دلم تنگ شد تو را بو بکشم. کاش میتوانستم بوسههایت را هم اینجا نگه دارم و هر روز بروم سراغشان.
میخواستم از موضوعی دیگر هم برایت بنویسم. اما الان احساساتی شدهام و میترسم مرا از این حال و هوا دربیاورد. نامه را که تمام کردم میخواهم بروم سراغ آن نوار لايت منتخب که خودت درست کرده بودی و به آن گوش دهم. آنقدر گوش دهم که بخوابم تا خوابت را ببینم. میآیی به خوابم؟
قربات میروم
مهری
این چهارمین یا پنجمین بار است که دارم نامهی مهری را میخوانم. اگر هوا اینقدر سرد نبود در این موقع شب میرفتم و تو خیابان قدم میزدم. سعید در خواب است و باد در بیرون چراغ تیر برق را آرام تکان میدهد. کامی امشب نیامده خانه. این جا هزاران فرسنگ دور از مهری و ایران است.
صفحه ۱۳۵