
کتاب پس از تو
کمی خانه را مرتب کردم. اونیفورمم را شستم. بعد همینطور که دلمرده و محزون نشسته و غرق در ماتم بودم، زنگ آپارتمان به صدا درآمد. لیلی بیشتر اوایل صبح زنگ در خانه را میزد یا وقتی که فراموش میکرد که حالا برای خودش کلید دارد. و همینطور که لیلی دوستانه به این نکته اشاره کرده بود، هیچ دوستی نداشتم. یا دستکم کسانی نبودند که به خانهام بیایند. بلند شدم و با بیحالی گوشی آیفون را برداشتم. فکر میکردم لابد کسی است که میخواهد آدرسی بپرسد. شاید هم کسی که اشتباهی پیتزا آورده است.
صفحه 178



پوملو، فیلی که فرق اینجا و آنجا را نمیداند!
معرفی کتاب کودک آموزش مفاهیم با پوملو ، فیل فیلسوف 1 / تفاوتها نوشتهی رامونا بدسکو

بیسایگان در جستوجوی سرپناه
فرانسواز ساگان: مروری بر زندگی و آثار

زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی