کتاب پرسه های شبانه
کتاب پرسه های شبانه
من قرارملاقاتهای کمی را در دفترچهی سیاه رنگم یادداشت می کردم . هربار فکر میکردم اگر مکان و زمان را یادداشت کنم، هیچکس نخواهد آمد. نباید هیچ وقت به آینده اطمینان کرد. همان طورکه پل شاستانیه میگفت من سربه زیر بودم . فکر میکردم که زندگی مخفیانه و نامشروعی دارم و در این نوع زندگی نباید هیچ ردی برجای گذاشت نباید هیچ برنامهی زمانی را مشخصاً یادداشت کرد. برخلاف همهی این اظهارات در صفحهای از دفترچهام میخوانم:
«سه شنبه، آقاموری، هفت بعد از ظهر، سانسیه.»
این یعنی هیچ اهمیتی به آن قرار ملاقات نمیدادم که این قدر واضح آن را روی صفحهای نوشتهام.
صفحه ۶۹