کتاب پرده نئی
کتاب پرده نئی
1 عدد
جاده، روز، بیرونگاه.
مرکب کوچکی در جادهتازان و گردافشان میآید؛ با چند نیزهدار و درفشدار و پیشتاز؛ همراه با داروغه و دیوان بیگی. در میانشان ارابهای میراند؛ بر آن بستری گسترده و پشهبندی افراشته؛ که در آن قاضی بیمار خفته است؛ و یکی دو بندهی بر زانو نشسته در کنارش نگران و بادزنان. مرکب به تاخت میآید و از تصویر میگذرد؛ از زیر تصویر مردی بالا میآید با چهرهای ترسان و مسخ شده و نفس زنان؛ موکب را مینگرد و بر چهرهی خود پارچهای میکشد سیاه.
- ژنده پوشی افتان و خیزان پشت به تصویر میرود؛ به شنیدن هیاهوی نزدیک شدن موکب هراسان به تصویر رو میکند؛ اما گویی چشمش را روشنی روز میزند، و بر دیدن آنچه صدایش را میشنود کور است. هیاهو دررسیده است و او ترسان پس پس میرود. پیشتازی به شتاب وارد تصویر میشود و با تازیانه میزندش و دور میکند؛ موکب که به درون تصویر یورش آورده غبارکنان و هول انگیز در جاده دور میشود.