کتاب پدر عزراییل
کتاب پدر عزراییل
1 عدد
روی شکم دراز کشیدم و سرم رو دولا کردم توی کاسه توالت بوی کثافت و ترشیدگی میزنه زیر دماغم و فرو میره توی حلقم هنوز صدای گیتار خوزه آبولدو از توی اتاق میاد... یه بار تیکه به تیکه با نازنین گوش دادیم و برام ترجمش کرد. دور و برم رو که نیگا میکنم حالم بدتر میشه به خودم فشار میارم و عق میزنم سرم میخواد از جاش کنده بشه درد نمیکنه ولی یکی توش داره یه چیزی باد میکنه توی دلم ذق ذق میکنه زبونم رو میدم بیرون و دوباره عق میزنم اشک از چشمام راه افتاده و آب دهنم از لب و لوچم آویزونه فایده نداره کف دستام رو میذارم روی سرامیک کف توالت و شکمم رو یه خرده بلن میکنم چار دست و پا میشم و زل میزنم به کبرههای زرد کاسه توالت ... باید بالا بیارم و گرنه نمیتونم از جام بلن شم.
صفحه ۵