کتاب ورق پاره های زندان
کتاب ورق پاره های زندان
2 عدد
ستاره دنبالهدار
هرکس در زندگانیش فقط یکمرتبه میتواند ستارة دنبالهدار را بیند. بعضیها مثل من آن یکدفعه هم نمیتوانند آن را بینند. در سال ۱۹۱۲ که ستارة دنبالهدار در آسمان پیدا شد، من پنج شش ساله بودم. مادرم و خواهرانم برای دیدن این ستارة عجیب روی بام رفته بودند و به من هم نشان میدادند و میگفتند: «دیدیش؟ دمش را میبینی؟» من درست عقلم نمیرسید که ستاره چیست و نمیدانستم که ستارة دنبالهدار یعنی چه، ندیدمش، ولی گفتم: «آره، دیدم.»
در سال ۱۹۹۲ هم که این ستاره باز در آسمان طلوع کند من دیگر نخواهم بود و اگر هم باشم چشمانم یاری نخواهند کرد این ستارة عجیب را ببینم، پاهایم به من اجازه نمیدهند که روی بام بروم و آن را تماشا کنم. یک مرتبه، فقط یک مرتبه این اتفاق در زندگی اشخاص میافتد.
خوشبختی هم مثل ستارة دنبالهدار فقط یکمرتبه در زندگی مردم پیدا میشود. بعضی از این یکدفعه هم برخوردار نشدهاند.
صفحه ۲۷