کتاب نمایشنامه آمیز قلمدون
کتاب نمایشنامه آمیز قلمدون
1 عدد
دلم می خواست جراتشو داشتم و امشب... مثل این غنچه نازت می کردم..... دلم می خواست سرمو م یذاشتم روی شونه ت و آهسته به خواب می رفتم. شونه های تو مهربان، قوی و خیلی خوبه شوکت. اگه یه شب فقط به شب سرمو میذاشتم روی شونه ت، نه! حتی اگه یه لحظه دستتو می ذاشتی روی شونه های من.... اوه اگه میدونستی چه کمالی، چه قدرتی بهم میداد! ... اون شب نمناک یادته؟ با دو تا چشم میشی مثل دوستاره مه آلود، نه پیچ اون کوچه یادته؟ سلانه سلانه یه خرمن یاس سفید ریخته بود روی اون دیوار قدیمی چه قامتی! بلند و سفید و بارانی! و تو بوی باران و یاس میدادی، بوی سنگک تازه ای که مست میکرد. یادته؟