کتاب نخست هیولا را زیبا می کنیم
2 عدد
آرام و کوچک
در شش سال گذشته وقتی مضطربانی که قند را ترک کرده بودند با من تماس میگرفتند و نگران بودند که دوباره به دام اعتیاد به قند افتادهاند و زندگیشان در معرض فروپاشی است به آنها میگفتم کمی گوشت همراه با سیب زمینی شیرین بخورند و کمی کدوسبز بخارپز با روغن زیتون.
جنگ صلیبی ضد قند که میگویند من مسئول اصلیاش هستم و حالا باعث شده پنج ماه در سال را سفر کنم، کتاب منتشر کنم و از انباری (با مزرعهی کرم روی پشت بام و انواع تجهیزات کلیشهای راه اندازی اینترنت)، تجارتی با بیست و سه کارمند به راه بیندازم تجارتی که اندکی پس از تشدید اضطرابم در اواسط دههی سی سالگیام شروع شد. همانی که قبلاً ذکر کردم و من به سولهی ارتش در جنگلی هفت هکتاری در منطقهی پشت ساحلی بایرن بیفرار کردم چون وقتی کارتان رسوایی به بار میآورد همین کار را میکنید نه؟ برخی ممکن است بگویند این نقل مکان ورق را برگرداند اما من چنین عقیدهای ندارم. ورقها همیشه در حال چرخشاند.
صفحه ۶۱