کتاب ناپدید شدن
کتاب ناپدید شدن
پولدارترین آدمی که از نزدیک دیدهام خانعموست. املاک و مستغلات زیادی در سراسر کشور دارد. شرکت و کارگاه و کارخانه. آپارتمان و باغ و ویلا. بهنظرم باید از این آدمها یاد گرفت. من در مسیرم برای میلیاردر شدن ترسی از تلمذ و یادگیری از دیگران ندارم. هنوز غرور دارم، اما میدانم که در این بازی بهتر از من هم زیاد هست و من مقابل آنها تبدیل به اسفنج خشکی میشوم که فقط یک هدف دارد: مکیدن عصارهی تجاربشان. چیزهای زیادی هست که میدانم اما چیزهای زیادی هم هست که من روحم از آنها بیخبر است؛ این جنس از دانش و تجربه همان چیزی است که نزد خانعمو و امثالهم است. حتی این نکته که خانعمو فقط پنج کلاس سواد دارد باعث نمیشود که در کیفیت دانشش شک کنم. دانش او از جنس دیگریست. دانشگاهی که او رفته با دانشگاهی که من رفتهام فرق دارد. راههایمان متفاوت بودهاند، اما اینقدر احمق نیستم که او را زیر سوال ببرم.