
کتاب نام ها و سایه ها
من این رمان یا نمیدانم چی را چند سال پیش نوشتهام. باید سال ۷۵ بوده باشد. من که نه. باید بگویم ما. چیزیست که دونفریمان نوشتهایم. اصلکاریهاش را او نوشته، من هم دستی به سر و گوشش کشیدهام. بعضی جاهاش را هم که پیداست خودم نوشتهام. با اینهمه اگر قرار است مسئولیتی باشد، همهاش بهعهدهی من است.
تاریخ نگذاشتهام. همینکه آن را در دفتر سررسید سال ۱۳۷۵ نوشتهام نشان میدهد که تاریخش همان وقتهاست. بله، سال ۷۵ بود. بعد از خودکشی خاندایی. پاییز و زمستان. یادداشتهایی که پیشتر نوشتهام هنوز در میان نوشتهها هست: «یادم باشد به فریبا زنگ بزنم». شب منزل آقای افراسیابی برای شام». «وقت دکتر برای مامان. ساعت هفت عصر». «مسافرت به تهران. باید بروم سراغ ناشر»...
بهنظرم دو سه هفتهیی بعد از خودکشی خاندایی بود. آذرماه. آن هم در آن سن و سال. فکر نمیکردم آدمهای پیر هم خودکشی بکنند.
مقدمه محمد رحیم اخوت


به راستی شاید تمامی اینها یک خواب باشد
معرفی نمایشنامهی خوابنامه نوشتهی محمد چرمشیر

به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح

نوبل ادبیات ۱۹۰۴
فردریک میسترال و خوزه اچهخارای، برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۴