کتاب نادیا
کتاب نادیا
6 اکتبر . – برای آنکه ناچار نباشیم زیادی پرسه بزنم ، حدود ساعت چهار بیرون می آیم ، به این نیت که پیاده خودم را به لانوول فرانس ، برسانم ، جایی که ساعت پنج و نیم با نادیا وعده ی ملاقات دارم . فرصت می کنم گشتی هم در بولوار ها بزنم و تا میدان اپرا بروم ، و کاری عقب مانده را انجام دهم . برخلاف معمول ، تصمیم می گیرم از پیاده رو سمت راست خیابان شو سه دانتن عبور کنم . یکی از اولین رهگذرانی که انتظار برخورد با او را دارم نادیاست ، با همان سرو وضع نخستین روز آشنایی مان . طوری به راهش ادامه می دهد انگار بخواهد وانمود کند مرا ندیده است .
صفحه 81