کتاب میشل فوکو: دانش و قدرت
کتاب میشل فوکو: دانش و قدرت
بهطور کلی، کودک پس از جدا شدن از مادر، خویشتن را یکه و تنها میبیند، یعنی اولین محرومیت و غیبت را در مفارقت از مادر خویش احساس میکند. با این حال، بدون جدایی مزبور حرکت زبان متوقف میشود. پدر عنصری است که میان فرزند و مادر جدایی ایجاد میکند و کودک وقتی خود را با پدر همسان انگاشت، هویت تازهای مییابد. در این سناریو، موضع و جایگاه مادر حضور و تحقیق واقعیت را امکانپذیر میسازد، حال آنکه پدر سامان نمادین و خیالی را احيا میکند. اولین چیزی که کودک احساس میکند این است که مادر از وجود آلت نرینه بیبهره است و همین مقدمة ظهور ادراک مباينت و تمایز در کودک است. لاكان مدعی است که آلت نرینه پایگاهی نمادین دارد، ولی این آلت واقعیت را هم تجلی میبخشد. اما در جایی که بهعنوان دال متبلور میشود، برای انسان تداعیکنندة فقدانی است که در حالت اختگی احساس میکند.
صفحه ۹