کتاب مورچه آرژانتینی
کتاب مورچه آرژانتینی
1 عدد
وقتی آمدیم اینجا زندگی کنیم٬ چیزی در مورد مورچهها نمیدانستیم. آن روز فکر میکردیم که اینجا زندگی خوبی خواهیم داشت؛ آسمان وسبزه به چشم ما روشن میآمدند٬ شاید هم در مقابل نگرانیهای ما (من و زنم) بیش از حد روشن بودند - آخر چطور میشد وجود مورچهها را حدس زد؟ وقتی به موضوع دقیقتر میشوم٬ مثل اینکه٬ عمو أگوستو یک بار اشارهای کرده بود: «شما آنجا باید هوای مورچهها را داشته باشید... آنها مثل مورچههای اینجا نیستند٬ آن مورچهها...» ولی این حرف وسط صحبت٬ دیگری گفته شد٬ اخطار بیاهمیتی بود احتمالاً وقتی مطرح شد که میان صحبت روی زمین چند تا مورچه دیدیم... چند تا مورچه٬ من این را گفتم؟ نه٬ فقط یک مورچهی معمولی راه گم کرده بود٬ یکی از آن مورچههای چاقی که همه در خانه دارند.
صفحه ۷