کتاب مهمان سرای دو دنیا
کتاب مهمان سرای دو دنیا
1 عدد
غیب آموزآقای مدیرکل دِلبِک، من روزنامه میخونم. جنجال معروف رسیدهای تقلبی شرکت دِلبِک یادم نرفته.
رئیس همهش تهمت و افتراست!
غیبآموزهمینطور هم «مناقصات مشکوک دِلبِک» رو فراموش نکردهم.
رئیسهمهش تنگنظریهای سیاسیه! تازه اجازه نمیدم یه رمّال معرکهگیر ازم بازخواست کنه.
غیبآموز من روی جواز کارم نوشته نادرستی، امایه کارشرافتمندانة بیعیب و قابل اعتماده. مجسم کنید که اگه ناگهان تصمیم میگرفتم حقیقت رو بگم، چی میشد: «نه، خانم، آیندهتون رو توی ورقهای بازی نمیبینم. اما با در نظر گرفتن ریخت و قیافه و پرخاشگریتون در قبال هر موجود دوپایی که کفش پاشه، تقریباً مطمئنم که هرگز عشق رو پیدا نخواهید کرد.»
مشتریهام بهم پول میدن، ولی برای چی؟ برای اینکه خوشایندشون باشم، برای اینکه وقتی از محل کارم بیرون رفتن، بازم رغبت کنن به زندگی ادامه بدن، امشب امید داشته باشن و فردا نیرو و شور و نشاط. من آدم شرافتمندی هستم، آقا. اگر هم گاهی واقعاً ته دلم گواهی میده که مرگ در کمین یکی از مشتریهامه، بازم هیچی نمیگم، ابداً هیچی. برای خودم کلی وجدان دارم. در حالی که شما، آقای رئیس، ادای شرافت رو درمیآرین تا زدوبندهاتون رو راه بندازین و از قِبَل بقیه، به پول و پله برسین.
صفحه ۴۵