کتاب من او را دوست داشتم | نشر قطره
کتاب من او را دوست داشتم | نشر قطره
1 عدد
- اندوه کسانی که ضربه خوردهاند... آنها که میمانند، به شکوه و ناله آنها گوش میدهیم، تسلیشان میدهیم، اما آنها که میروند؟
با عصبانیت گفتم:
- خُب آنها دیگر چه میخواهند، تاج بر سرشان بگذاریم؟ دلداریشان دهیم؟!
گوشش به من نبود.
- شهامت از آنِ آنان است که خودشان را یک روز صبح در آینه نگاه میکنند و روشن و صریح این عبارات را به خودشان میگویند، فقط به خودشان: «آیا من حق اشتباه کردن دارم؟» فقط همین چند واژه...
شهامت نگاه کردن به زندگیِ خود از روبهرو، و هیچ هماهنگی و سازگاری در آن ندیدن. شهامتِ همه چیز را شکستن، همه چیز را زیرورو کردن...
بهخاطر خودخواهی؟ خودخواهیِ محض؟ البته که نه، نه بهخاطر خودخواهی... پس چه؟ غریزه بقا؟ میل به زنده ماندن؟ روشبینی؟ ترس از مرگ؟
شهامتِ با خود روبهرو شدن. دستکم یک بار در زندگی. روبهرو با خود. تنها خود. همین.
«حقِ اشتباه» ترکیب بسیار کوچکی از واژهها، بخش کوچکی از یک جمله، اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد؟
چه کسی جز خودت؟
دستهایش میلرزیدند.
نامه به پدر، توصیهنامهای سرشار از همدلی برای والدین
مروری بر کتاب نامه به پدر نوشتهی فرانتس کافکا
«با دمیدن صبحگاه روندگان را ستایش میکنیم.»
بخشی از کتاب «موسم هجرت به شمال» اثر طیب صالح
دستهایش میلرزیدند
برگرفته از کتاب "من او را دوست داشتم" نوشتهی آنا گاوالدا، ترجمهی الهام دارچینیان، نشر قطره