کتاب مسکو ۲۰۴۲
کتاب مسکو ۲۰۴۲
1 عدد
لذت بردن از زندگی
همانا اساسیترین و یگانه وظیفهی هر کمونی است
ساعتها بود میرفتیم و خورشید همان طور در اوج بود. نه تکان خورده بود، نه کمفروغ شده بود و نه سوزانتر. از اسمرچف پرسیدم این دیگر چیست و او با مهرآمیزترین لبخند گفت: «یعنی متوجه نشدید؟ خورشیدِ مصنوعی است.»
۔ مصنوعی؟!
- بله، البته. كل آبوهوای ما ساختهی دست خودمان است.
- چطور توانستهاید این کار را بکنید؟
- خیلی ساده. دشوار نیست. تمام شهر در حباب کریستالی قرار دارد.
- یعنی فصلها تغییر نمیکند؟
- نه فصلها، نه شبانهروز. این چیزها را نداریم. اینجا همیشه روز است و همیشه تابستان.
- آن وقت مردم توی این نور چطور میخوابند؟
- خیلی ساده: هر که بخواهد بخوابد، میتواند پردهها را بکشد. ولی چه خوابی؟ مردم ما معمولاً نمیخوابند.
پرسیدم چطور. اسمرچف توضیح داد چون حیفشان میآید بخوابند: اینجا زندگی انقدر شیرین و دلچسب است که هر ثانیه و هر دقیقهاش را غنیمت میشمارند.
صفحه ۱۷۱