کتاب مثبت فکر نکنید (بصیرت هایی از دانش جدید انگیزش)
کتاب مثبت فکر نکنید (بصیرت هایی از دانش جدید انگیزش)
رؤیاپردازی بدون عمل کردن
یکی از دوستانم مرد چهلوچند سالهای است که اینجا بن صدایش میکنم. او بهخاطر میآورد که اواخر دهة ۱۹۸۰ وقتی در دانشگاه تحصیل میکرده احساس یکطرفة شدید و تا حدی لوس به یکی از همکلاسیهایش داشته است. بن چندین بار هنگام صرف شام با دوستانش در کافهتریای محوطة دانشگاه آن زن را دیده بوده است. صبحها که بن صورتش را اصلاح میکرده یا وقتی تلاش میکرده که سر کلاس حواسش را روی درس متمرکز کند، ذهنش منحرف میشده و تصور میکرده که رابطه با آن زن چطور میتواند باشد. خیال میبافته که زنی هنرمند است و همراه او در خرابههای باستانی رم سیاحت میکند و دوتایی به سقف کلیسای سیستین خیره میشوند. شاید زن هوس میکرده او را که زیر آفتاب روی زیراندازی دراز کشیده و کتاب میخواند طراحی کند یا ای بسا مانند خودش که معمولاً آخر هفتهها پیانو میزده تا پول بیشتری در بیاورد، زن هم نوازندة پیانوی جز باشد. آیا گذراندن لحظاتی آرامشبخش در کنار کسی که میتوانست درکش کند و در خلاقیتش سهیم شود معرکه نبود؟ چقدر خوب میشد اگر زنی داشت که میتوانست با او به سینما برود، غروب خورشید را تماشا کند و همراهش توی اتوبوسی بپرد و به شهرهای اطراف سفر کند!
صفحه ۲۱