
کتاب متغیر منصور
از نوک درخت خوشش می آید. هی تندی می رسد بالا، هی تندی می افتد زمین. آن قدر این را دوست دارد که نگو. داداشی همه اش صداش می کند: ((فینقیلی بادوم)) صدبار به داداشی گفته که فینقیلی نیست بادوم هم نیست. بادوم را دوست دارد بخورد،ولی نمی خواهد بادوم باشد.
صفحه 40



از کودکی در گوارانی تا تبعید در فرانسه؛ زندگی پرماجرای روا باستوس
آگوستو روا باستوس: مروری بر زندگی و آثار

این راز شما را به حدس زدن وا میدارد
معرفی کتاب سایههای وینتر رابینز، نویسنده لوئیز ولهاتر

غربت، تنهایی و شکوه (بخش سوم- آثار: فیلمنامهها و پژوهشها)
مروری بر فیلمنامهها و پژوهشهای بهرام بیضایی