کتاب ماورای زندگی: داستان زندگی مایکل فلپس
کتاب ماورای زندگی: داستان زندگی مایکل فلپس
اولین مسابقهام را به یاد ندارم. قبل از مسابقات المپیک، جهانی، کشوری، جوانان، کودکان و... مسابقههایی بودند که برای سالهای آغازی، من را با دنیای آبی آشنا کردند. اما هم چنان اولین مسابقهام را به یاد ندارم. تنها چیزی که به یاد دارم این است که عاشق آب بودهام و هستم. مسابقه یک مایلی آبهای آزاد را به خاطر دارم که در چیزپیک بیانجام شد. از خارج از آب، مسابقه را شروع کردیم؛ به سمت آب دویدیم و تلاش می کردیم با دیگر شناگرها برخوردی نداشته باشیم. در نزدیکیهای خط پایان، همه تمام انرژیشان را به کار میگرفتند. آن مسابقه را با اختلاف نزدیکی برنده شدم. بعد از آن مسابقه به مادرم گفتم زمانی که بزرگ شوم، بدون شک شنا شغل آیندهام خواهد بود. زمانی که هنوز در مقطع راهنمایی بودم، حدس میزدم که علاقه و اشتیاق حرفهای ام را پیدا کردهام و باید آن را به صورت حرفهای دنبال کنم. گرگ اگرت یکی از مسئولان شنا و تجارت شخصیاش، فروش وسایل شنا تحت برند مترو اسپرتس بود. زمانهایی که برای دیدن مسابقات و تمرینهای هیلاری و ویتنی به پرینستون، نیوجرسی، پنسیلوانیا و... میرفتم، گرگ نیز معمولا نمونههای محصولات فروشیاش را تبلیغ میکرد. او لباس شنا، کلاه، عینک، حوله و مهمترین محصولش یعنی پوستر را عرضه میکرد.
صفحه ۴۲