کتاب قطار به موقع رسید
کتاب قطار به موقع رسید
باز همه چیز به حال خود باقی است و هر چیز در این صبح، رنگ و چهرهای دیگر به خود گرفته، همه چیز ماتتر و بیخاصیتتر است؛ و چه خوب بود، بینهایت خوب بود که صبحها این «بزودی» هم از صفحه ذهن پاک و خاموش میشد؛ همین بزودی که حالا حتمی است، حالا قطعی است... اما این بزودی وجود دارد، همیشه به همان صورت یک نواخت خود وجود دارد، مثل اینکه چشم به راه و آماده خیز برداشتن بوده است؛ از وقتی که این کلمه را بر زبان آورده، دیگر کلمه چون بختکی بر او سنگینی کرده است. در این دو روز این کلمه به قدری به او نزدیک شده، به قدری به او متصل شده که حکم روحش را، حکم دلش را پیدا کرده. این تصویر در این صبح هم همان طور پابرجا و قرص و محکم است. یکشنبه صبح...