کتاب قصر | نشر نیلوفر
کتاب قصر | نشر نیلوفر
«و در این میان ما چه کردیم؟ بدترین کاری که میتوانستیم بکنیم، کاری که جا داشت به خاطرش بیش از آنی که عملا تحقیر میشدیم تحقیر شویم: ما به آمالیا خیانت کردیم، خودمان را از یوغ فرمان خاموش او آزاد کردیم. دیگر نمیتوانستیم به آن شکل زندگی کنیم، زندگی در عین ناامیدی برایمان امکانپذیر نبود. پس هر یک به شیوه خود با خواهش یا اصرار از قصر درخواست کردیم ما را ببخشد. البته میدانستیم که نمیتوانیم چیزی را جبران کنیم. ضمنا میدانستیم که تنها رابطهی نویدبخشی که با قصر داشتیم، رابطه با سورتینی، کارمندی که به پدرمان علاقهمند بود، در اثر وقایع پیش آمده از دست رفته است. با وجود این دست به کار شدیم. پدر شروع کرد، مراجعات بیثمر به دهدار، منشیها، وکلا، محررها شروع شد. اغلب او را به حضور نمیپذیرفتند، گاهی هم اگر با حیله یا تصادف پذیرفته میشد- از شنیدن این قبیل خبرها دستها را به هم میمالیدیم و چه شادیها که نمیکردیم- هرچه سریعتر بیرونش میکردند و دیگر هیچوقت راهش نمیدادند. جواب دادن به او چهقدر هم آسان بود، برای قصر همیشه هر کاری آسان است. برای چه آمده بود؟ چه کارش کرده بودند؟ بابت چه کردهای تقاضای بخشش میکرد؟