کتاب فتحنامه کلات
1 عدد
بشنوید، بشنوید، بشنوید
از قصه گوی کهن قصه بشنوید.
بشنوید از پهلوانان ریگزار
سواران اژدها پیکر و اسبان بیسوار.
توی خان و توغای خان
دو پهلوان؛ هر دو نامدار-
زیر سم تو سن شان خارا شده غبار.
گره پیشانی، پولاد رگ، ستبر سینه، آهن مشت
این هر که دید کشت، آن می شکست پشت.
دو دلاور که میدان کارزار
مانندشان ندیده؛ نه خود چشم روزگار.
در جنگ جنگها کسی را معلوم نشد
که کدام چیره ترند، در نبرد خیرهترند
هر دو تیره پوش، کدام تیره ترند.
جنگ نه که مس می کوفتند
آنروز که دلیران روی خود را به خون دشمن شستند.
نامشان بس که دشمن سراسیمه شود سوی بیابان
اما پنهان کجا شود از پر تیرشان؟
صفحه ۷