کتاب عصیانگر
کتاب عصیانگر
برده میگفت: «عصیان میکنم، پس ما هستیم.» عصیان متافیزیکی به این گفته، «ما تنها هستیم»را افزود که هنوز هم با آن زندگی میکنیم. اما اگر در زیر آسمان تهی تنهاییم، اگر باید برای همیشه بمیریم، چگونه میتوانیم واقعا وجود داشته باشیم؟ پس عصیان متافیزیکی کوشید تا وجود را با نمودها بسازد. پس از آن اندیشههای تاریخی محض آمدند و گفتند که بودن، عمل کردن است. ما وجود نداشتیم، اما میبایست با استفاده از همه راهها هستی بیابیم. انقلاب ما کوششی برای به دست آوردن هستی تازهای است که باید در عمل و خارج از هرگونه مقررات اخلاقی به وجود بیاوریم. از همین روست که این انقلاب محکوم است که تنها برای تاریخ و همراه با ترور زندگی کند. قانون انقلاب این است که اگر انسان در تاریخ، خواهینخواهی، رضایتی یکپارچه جلب نکند، هیچ انگاشته میشود.