کتاب عالیجناب کیشوت
کتاب عالیجناب کیشوت
1 عدد
در بیان دیدار عالیجناب پدر کیشوت و سانچو
از مقبرهای مقدس
پدر کیشوت پرسید: «میخواهی به شمال برویم؟ فکر کردم اگر به طرف شمال برویم شاید سری به بارسلون بزنیم.»
شهردار گفت: «می خواهم تو را جایی ببرم که حتم دارم آنجا دست به دعا برخواهی داشت - از جادة سالامانکا برو تا بگویم که کجا باید بپیچی.»
در لحن او حالتی بود که پدرکیشوت را دلنگران میکرد. پدر کیشوت ساکت شد و بار دیگر به یاد خوابی که دیده بود افتاد. گفت: «سانچو، آیا واقعاً به نظر تو روزی تمام دنیا کمونیست خواهد شد؟»
«این اعتقاد من است. بله، آن روز را البته من نخواهم دید.»
«پیروزی پرولتاریا کامل خواهد شد؟»
«بله.»
صفحه ۷۳