
کتاب شیطان در بهشت
1 عدد
رفتیم تو. هنوز زود بود. مثل همیشه سوال و جواب، توضیحات، پر کردن فرمها، بعد، انتظار. اگر هم کسی در حال مرگ باشد، عین خیالشان نیست. باید صبر کنی. مدتی صبر کردیم بعد پرسیدیم دکتر کی پیدایش میشود؟ من گفتم بهتر است اول موریکان را بستری کنیم بعدا منتظر دکتر باشیم. فرمودند خیر، اول باید دکتر را ببینید بعدا اگر جای خالی داشته باشیم بستری کنید. تصمیم گرفتیم یک صبحانه دیگر بخوریم. یک سالن غذاخوری را نزدیک بیمارستان نشان کرده بودیم. شاید هم به خیال من نزدیک بیمارستان بود. دوباره سوسیس و تخممرغ و قهوه خوردیم. قهوه، بیمزه و آبکی بود اما موریکان گفت خوشمزه است. سیگار «گلوازبلو»اش را روشن کرد و لبخند زد. شاید در اندیشه بستر نرم و راحت و مراقبتهایی که خواهد دید و ناز و نعمتی که در میان فرشتگان پرستار خواهد یافت، فرو رفته بود.
صفحه 144



ترس و نفرت از ماموران اشتازی
معرفی کتاب متولد آلمان شرقی (زندگی زیر سایه دیوار) نوشتهی هستر وایزی

بگذارید کلمات دنیا را نجات دهند!
معرفی کتاب کودک لالا و جادوی کلماتش نوشتهی گریسی جانگ

«هوش مصنوعی در دستکاری احساسات خیلی خوب خواهد شد.»
مصاحبه با کازوئو ایشی گورو، در بیستمین سالگرد انتشار رمان هرگز مرا رها نکن