کتاب شوخی
کتاب شوخی
1 عدد
خوابی خوش و طولانی کردم. تا بعد از ساعت هشت بیدار نشدم، به یادم نمیآمد هیچ خوابی خوب یا بد دیده باشم، سرم درد نمیکرد، اما دلم هم نمیخواست از بستر بیرون بیایم. پس همان طور دراز کشیدم. خواب ميان من و برخورد جمعه شبم دیواری، بادشکنی کشیده که باعث شد دست کم در لحظه احساس ایمنی کنم. حذف شدن لوسی از حافظه خود آگاهیم به اندازه بازگشت دوباره او به حالت تجریدی سابقش اهمیت نداشت.
حالت تجریدی؟ بله. وقتی لوسی آن قدر مرموز و ظالمانه از اوستراوا ناپدید شد هیچ راه عملی برای آنکه دنبالش بروم نداشتم. و با گذشت زمان (که من از خدمت نظام مرخص شده بودم) بتدريج میل به این گونه جستجوها را از دست دادم.
صفحه ۲۳۱