کتاب شاهنشاهی هخامنشی
کتاب شاهنشاهی هخامنشی
فرمانروایی کوروش
چنین پیداست که کوروش فرمانروایی بر پارس را به ارث برد در حالی که آشوریان و بابلیان نیز پارس را بهعنوان یک قلمرو پادشاهی پذیرفته بودند. اما اینکه نیاکان او را نیز «شاه بزرگ» نامیدهاند، فقط میتواند نوعی تعمیم به نیاکان باشد [که درست نیست]. سرزمینی که یونانیان «پرسیس» مینامیدند سرزمین پارسیان بود که یگانه قومی در میان اقوام تابعه هخامنشیان بودند که مغلوب تلقی نمیشدند و بنابراین گفته شده که ایالت یا ساتراپی آنان مجبور به پرداخت خراج نبود. در زبان فارسی باستان به آنجا «پارسه» میگفتند و همین واژه در مورد مردم آنجا و نیز پایتخت آنجا که ما پرسپولیس مینامیم به کار میرفت. از زمانی که پارسیان مرکز و شمال غربی «پرسیس» را که به عیلامیان تعلق داشت اشغال کردند، طبعاً آمیزش و اختلاط نژادی انجام شده اما هیچ مدرکی در مورد اینکه جمعیت بومی سرکوب شده باشند وجود ندارد، و اگر بر اساس الواح تخت جمشید داوری کنیم، نامهای پارسی در این استان اکثریت داشتهاند (نک. فصل هشتم، یادداشت ۲۲). از الواح پیش از هخامنشی که در شوش پایتخت عیلام کشف شده چنین برمیآید که پارسیان و مردمی که نامهایشان طنین پارسی داشت به شوش رفت و آمد میکردند و بهویژه کار آنها فروش منسوجات و تجهیزات بود. از الواح تخت جمشید معلوم میشود که از سال ۵۰۹ ق.م سطح تولید و صنایع کارگاهی در نزد آنان پیشرفته بوده و بنابراین پیداست که تاریخ طولانیتری از آنچه تاکنون پنداشته میشد داشتهاند. در واقع از این منابع پیداست که این سرزمین نوعی اقتصاد سازمانیافته داشته است؛ لوحههای تخت جمشید نشان میدهند که مقامات بلندپایه با مسئولیتهای گوناگون در پارس از سوی شاه منصوب میشدند.
صفحه ۸۵