کتاب سگ کشی
کتاب سگ کشی
2 عدد
شرکت . روز . بیرون و تو
قفل و زنجیری به در شرکت، و بالاتر علایم لاک و مُهر، و بالاتر چوبنوشتهی بدخطی که بر آن نوشته: تعطیل! گلرخ مینگرد؛ گویی هنوز نمیتواند باور کند.
خانهی فرشته اقتداری . روز . بیرون و تو
در خانهی فرشته اقتداری نیمهلا باز میشود و فرشته بهدیدن گلرخ آنسوی در جا میخورد. پیداست انتظار دیدن او را نداشته. گلرخ از پسِ عینک آفتابیاش نوعی شرمندگی از کدورتی قبلی را نمیداند چطور بروز دهد و یا بپوشاند. سرانجام با ندانمکاری عینک آفتابیاش را برمیدارد و با لبخندی بیرنگ سری تکان میدهد. فرشته اقتداری با وجود دلخوری درونیاش که نمیتواند پنهان کند، با نوعی حس گذشت و بزرگمنشی، در را کاملاً باز میکند.
صفحه ۲۱