کتاب سوسک طلایی و چند داستان دیگر
کتاب سوسک طلایی و چند داستان دیگر
در لحن نامه چیزی بود که مرا سخت مضطرب کرد، زیرا این سبک چیزنویسی به کلی با سبک عادی نویسندگی لوگران فرق داشت ولی واقعاً لوگران به چه چیز فکر میکرد؟ چه خیال عجیب و تازهای در مغز او که همیشه آمادهی هیجان بود پدید آمده بود؟ چه موضوعی در این حد فوقالعاده برای او پیش آمده بود؟ گزارش جیوپیتر هم بوی خبر نمیداد و من به طور جدی بیم آن داشتم که فشار روحی دائم رفیقم، بالاخره مشاعر او را کم و بیش مختل کرده باشد. بیآنکه لحظهای تردید کنم، همراه پیرمرد به راه افتادم.
وقتی که به اسکله رسیدیم، یک کلنگ و سه بیل نو در ته کشتی کوچکی دیدم که میبایست ما برای رفتن به جزیره سوار آن شویم. پرسیدم: «جیوپیتر، این بیل و کلنگها چه صیغهایست؟»
«اینها، همانطور که گفتید بیل و کلنگ است.»
صفحه ۲۱