کتاب سور شبانه
کتاب سور شبانه
1 عدد
زیبا روی مبل نشست. پاهایش را روی هم انداخت و هر دو پایش را به یک طرف کج کرد. این طور نشستن و پا روی پا انداختن را از توی فیلمها یاد گرفته بود. بعد دستی به موهایش کشید و مطمئن شد گیرهی موهایش محکم است. آن وقت کتابش را باز کرد تا بخواند. هنوز دو خط نخوانده بود که یک دختر و پسر جوان دست دردست آمدند و روی کاناپهی کناردستش نشستند. زیبا زیرچشمی نگاهی به آنها انداخت و چین دامنش را صاف کرد. دختر شلوار جين کهنهای پوشیده بود و ژاکتش را دور کمرش گره زده بود. بلوزش چروک بود و کفش کتانی چرکی به پا داشت. موهایش را با گیرهای پشت سرش شل بسته بود و دسته موهای آشفته و پریشان از این طرف و آن طرف صورتش آویزان بود.
صفحه ۹