کتاب سلوک | نشر چشمه
کتاب سلوک | نشر چشمه
1 عدد
"روزم چون روز دیگران می گذرد. اما شب که در می رسد یادها پریشانم می کنند، چه اضطرابی
روز را به سر می برم اما... شبانگاه من و غم یکجا می شویم
همانا عشق در قلب ما جا یافته و ثابت است. چنان چون پیوست انگشتان با دست"
«روزم چون روز دیگران می گذرد؛ اما شب که در می رسد یادها پریشانم
می کنند، چه اضطرابی! روز را به سر می برم اما. . . شبانگاه من و غم یکجا می شویم همانا عشق در قلب ما جا یافته و ثابت است؛ چنان چون پیوست انگشتان با دست!»
دوزخ، چه دوزخی ست شب. میدانم، میدانم، از آنکه آزمودهام بهشت شب را هم. چه بهشتی بود و چه دوزخی که هست. اضطراب را هم می شناسم، نه بس از یک جهت. از هفتا هفت جهت. عجب دوزخی!
صفحه ۳۹
شبیه بوف کور بود. سیاه و غم انگیز
قلم نویسنده بسیار پخته و دل انگیز است
عالی بود. از خواندنش لذت بردم
به نظر من داستان کتاب خیلی سیاه و پر از نا امیدی است
کتاب سنگین و پیچیده ای است
سلوک روایت غم و شکست آدمی است
مانند بقیه کتاب های دولت آبادی محشره
نثر محشر کتاب باعث میشه در داستان گم شوید
قلم محمود دولت آبادی بسیار شاعرانه است
واقعا کتاب های دولت ابادی را تحسین میکنم. قلم بسیار شیوایی دارند
کتابی پر از غم و اندوه است اما واقعیت جامعه است و نمی شود کتمان اش کرد
شبیه بوف کور بود. سیاه و غم انگیز
قلم نویسنده بسیار پخته و دل انگیز است
عالی بود. از خواندنش لذت بردم
به نظر من داستان کتاب خیلی سیاه و پر از نا امیدی است
کتاب سنگین و پیچیده ای است
سلوک روایت غم و شکست آدمی است
مانند بقیه کتاب های دولت آبادی محشره
نثر محشر کتاب باعث میشه در داستان گم شوید
قلم محمود دولت آبادی بسیار شاعرانه است
واقعا کتاب های دولت ابادی را تحسین میکنم. قلم بسیار شیوایی دارند
کتابی پر از غم و اندوه است اما واقعیت جامعه است و نمی شود کتمان اش کرد