
کتاب سفر در خواب
2 عدد
در خواب غريب من سه - چهار مرد خپله، شلخته، با ریشِ مارپیچ، صورتِ پهن و نگاه تودار در راهرو خانهای در کنار در اتاقی به انتظار نوبت ایستاده بودند و همدیگر را زیرچشمی دید میزدند. آقای شادمان هم در میان آنها بود. صورتش دیده نمیشد، ولی از دستهکلید بزرگی که در دست داشت و تاب میداد شناخته میشد. درهای دو طرف راهروِ دراز، یکپارچه آهنی و به رنگ سبزِ خاکستريِ چرکمرده بود. بالای هر دری شکاف یا سوراخی برای هواخوری گذاشته بودند. بهنظرم آمد که در سرسرا یا سالن انتظارِ سردخانهای ایستادهام و هر دری که بخواهم به رویم باز میشود. دستهکلید در دست من بود. دیگران را دید زدم، همه بیشرمانه از همدیگر خجالت میکشیدیم.
صفحه ۱۳


چگونه زنان پیشرو تاریخ ایران را تغییر دادند؟
معرفی کتاب زنان پیشرو (داستانهایی برای دختران ایران) نوشتهی الهام نظری و گلچهره سهراب

نقد بیطرفانهی دو کشور دوست و همسایه
مروری بر مجموعه داستان چشم سگ نوشتهی عالیه عطایی

عشق میتواند انسان را به دروغهای بزرگی وادار کند
مروری بر نمایشنامهی نوای اسرارآمیز نوشتهی اریک امانوئل اشمیت