کتاب سعادت زناشویی
کتاب سعادت زناشویی
1 عدد
او آن شب با من بسیار کم حرف میزد، ولی من در هر حرفی که با کاتیا یا سونیا میزد و در هر حرکت و نگاهش نشان عشق میدیدم و در تشخیص خود هیچ تردیدی نداشتم. من فقط از او آزرده میشدم و نیز دلم میسوخت از این که نمیدانم چرا لازم میدید که احساسش را پنهان دارد و خود را وادار به سردی و بیاعتنایی کند. حال آنکه همه چیز بسیار روشن بود و به آسانی و سادگی میشد بینهایت شیرینکام شد. ولی من خود را گناهکار میشمردم از این که به نزد او به داخل باغ جسته بودم و این احساس سخت آزارم میداد. گمان میکردم که او به ازای همین حرکت دیگر مرا درخور احترام نمیشمارد و از این کار من دلچرکین شده است.