کتاب زن آقا
کتاب زن آقا
پیش از ازدواج با سید، من فقط سه شهر را دیده بودم: مشهد که در آن به دنیا آمدهام، بزرگ شدهام، دانشگاه رفتهام و ازدواج کردهام. یک دایی داشتم که در قم زندگی میکرد، سالی، دو سالی یک بار، بار و بندیل جمع میکردیم و میرفتیم خانهشان. بعدها که دست روزگار برایم زندگی در قم را رقم زد، فهمیدم که از قم فقط خیابانهای اطراف حرمش را دیده بودم و مسجد جمکرانش را. سومین شهر تهران بود. آن هم فقط فلكة چهارم تهران پارسش را.
همان روزهای اول آشناییمان باید میفهمیدم. شبی که برای اولین بار با خانوادهاش آمد خانهمان، فردایش عازم سفر بود. دو روز بعد از مراسم نامزدی، صبحانهنخورده، من و خواهر و برادرم را به شور کرد که بلند شوید برویم فلان روستای نیشابور صبحانه بخوریم. مفصل است اما همین قدر بدانید که آن سفر یکروزه به اطراف نیشابور، شد سفر دور ایران. همان روزهای اول باید میفهمیدم که زندگی پر سفری پیش رو خواهم داشت.