
کتاب زندگی های من
1 عدد
من داستان مینویسم چون نمیتوانم داستان ننویسم، اما برای نوشتن ناداستان باید هلم داد. میخواهم از کسانی تشکر کنم که مرا تشویق کردند بر تنبلی و بی میلی ام برای نوشتن ناداستان غلبه کنم: اسلاونکا دراکولیچ و ریچارد سوارتز؛ جان فریمن؛ لی فروهلیچ؛ شان ویلسی و کارمندان مک سوئینی؛ پایگاه دیوید رمنیک، و به ویژه دبورا تریز من که هوش، خرد و نظرات پر محبت او کمک کرد چند جستار که نوشتنشان دشوار بود خلق شوند. ویراستارم شان مک دونالد -تونی سوپرانوی دنیای نشر نیویورک- برایم دوستی وفادار و حامی بزرگی بود که وقت هایی که حال و حوصله نداشتم، مجبورم میکرد کار را بازنویسی کنم. ایجنت من، نیکول آراگی، دیگر عملاً تبدیل به یکی از اعضای خانواده ام شده است و معمولاً با غذا پختن برایش از او تشکر میکنم- با این حال، سپاس کلامی هم لازم است، چون صبر، مهربانی سخاوت و البته فحاشي - تکان دهنده ی او در موقعیتهای بسیار دشواری بهم کمک کرده است. لانا و اندی واچوسکی که علاوه بر دوستی و مهرشان اتاق کاری برای زار زدن به من دادند.



بابا، از تبارمان برایم بگو
معرفی کتاب من فلوجه را به یاد میآورم نوشتهی فرات العانی

صد سال تنهایی در توفان
معرفی کتاب اگر برف از باریدن بازنایستد نوشتهی روبرت صافاریان

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»