کتاب روی ماه خداوند را ببوس
کتاب روی ماه خداوند را ببوس
1 عدد
کسی که فقط خوبها را انجام میده به تدریج به یکی از کانونهای هستی تبدیل میشه. منظورم از کانون اینه که در هر نقطه که ایستاده میتونه هستی رو در سیطره و فرمان خودش داشته باشه. چنین کسی اگه بخواد، نه تنها صدای سوسکها که حتی خیالهای اونها رو هم میتونه درک کنه. او در سطحی بالاتر حتی میتونه مانع غروب خورشید بشه یا حتی ماه رو نصف کنه. چنین اقتداری البته مایهی فخر نیست چون این کوچکترین کاریه که از چنین کسانی برمیآد. چنین کسانی میتونند بیماری رو در آن سوی دنیا شفا بدن. منطق این روابط اینه که چنین کسانی اصولا به بینهایتی دسترسی دارند که برای آن بینهایت انجام چنین کارهایی بهشدت سادهس.»
علی با دستهاش لبهی میز را چسبیده و صورتاش برافروخته شده است. طوری میز را گرفته که انگار توفانی میخواهد میز را با خودش برباید اما او آن را نگه داشته است.
- «به هر حال همه، هیچ چیز نیستند مگر مجموعهای از رفتار. وزن معنوی هر کس مجموع وزن رفتارهاشه. به نظر میرسه که هر انتخاب مثل خطی است که بر صفحهی سفید هستی خودمون میکشیم. بسیاری از آدمها که انتخابهاشون خوب نیست در طول زندگی مجموعهای از خطهای کج و کوله و نامفهوم تولید میکنن که هیچ معنای روشنی ندارن. اما اونها که انتخابهاشون درسته، رفتارهاشون خطوط متوازن و معناداری رو به وجود میآره. چیزی شبیه به یک تابلو نقاشی.»
صفحه 86