کتاب رهش

 روی جلد کتاب رهش
5

کتاب رهش


ناشر: افق
نوع جلد:شمیز,رقعی
دسته بندی: داستان فارسی
مشخصات بیشتر
متاسفانه این کتاب موجود نیست
درباره‌ کتاب

اسب‌ها از دو روز قبل‌ش سم می‌کوبانند. سگ‌ها دندان به هم می‌سایند. شب‌ش گربه‌ها خرناس می‌کشند. کبوترها بی‌قراری می‌کنند و نصف شب تو لانه در جا بال می‌زنند. قزل‌آلاها عوض اینکه بالا بیایند، خودشان را رها می‌کنند در مسیر پایین‌دستِ رود. ماهی‌های آکواریوم اما همان‌جور مثل ابله‌ها با لب‌های‌شان بی‌صدا می‌گویند «یو» و از دهان‌شان حباب بیرون می‌دهند؛ من اما یقین دارم که مردها فقط ظرف می‌شکانند... نه از شبِ قبل، نه از دو روزِ قبل؛ از ماه‌ها قبل‌ش. شاید حتا از سال‌ها قبل‌تر... اصلا از همان سال که ازدواج کردیم... از چند شبِ بعدش ظرف می‌شکاند. ماهی آکواریوم نبود که دهان‌ش را یو کند... باید ظرف می‌شکاند دیگر. از مردی این‌قدر بُرده بود...

هیچ‌کدام درست نمی‌فهمندش. نه اسب‌ها، نه سگ‌ها، نه گربه‌ها و نه مردها. فقط می‌دانند قرار است اتفاقی بیافتد برزخ می‌شوند و بدقلق. حوصله‌شان تنگ می‌شود. تهِ دل‌شان می‌دانند که قرار است اتفاقی بیافتد اما نمی‌دانند چه اتفاقی. ته دل‌شان می‌شود ماشین لباس‌شویی روی دور تند. بعد خشک‌کن راه می‌افتد و داغ می‌شوند... اما نمی‌فهمند. همین‌قدر می‌فهمند که بدشگون است.


مشخصات کامل کتاب
نام کتاب: رهش
ناشر: افق
نوع جلد:شمیز,رقعی
دسته بندی: داستان فارسی
تعداد صفحات:200
شابک:9786003533950
شماره چاپ:18
سال چاپ:1398
امتیاز و دیدگاه کاربران
5 از 5
امتیاز دهید!
شما هم درباره این کتاب دیدگاهتان را ثبت کنید!

از آن دسته کتاب هایی است که می توان به چند قشر خاص آدم ها خواندنش را توصیه کرد مثلا علاقه مندان به معماری چه از دانشگاهی ها و چه از مردم عادی و همچنین ساکنین کلانشهرها به خصوص تهرانی ها.چیزی که برایم خیلی قابل توجه است این که نویسنده یک مرد است ولی شخصیت اصلی یک زن با زندگی ای پر از دغدغه و فراز و نشیب که البته رضا امیرخانی در این مورد کوتاهی نکرده است به خصوص وقتی می پرسد زنم من؟حس نوستالژی و دژاوویی که امیرخانی در بخش های پایانی داستان هم می دهد عالی است که برای ضایع نشدن محتوی کتاب اشاره نمی شود.

علیرضا ۱۴۰۰/۰۴/۳۱

از آن دسته کتاب هایی است که می توان به چند قشر خاص آدم ها خواندنش را توصیه کرد مثلا علاقه مندان به معماری چه از دانشگاهی ها و چه از مردم عادی و همچنین ساکنین کلانشهرها به خصوص تهرانی ها.چیزی که برایم خیلی قابل توجه است این که نویسنده یک مرد است ولی شخصیت اصلی یک زن با زندگی ای پر از دغدغه و فراز و نشیب که البته رضا امیرخانی در این مورد کوتاهی نکرده است به خصوص وقتی می پرسد زنم من؟حس نوستالژی و دژاوویی که امیرخانی در بخش های پایانی داستان هم می دهد عالی است که برای ضایع نشدن محتوی کتاب اشاره نمی شود.

علیرضا ۱۴۰۰/۰۴/۳۱