کتاب رسوایی در کشور بوهم و پنج داستان دیگر (داستان های شرلوک هولمز)
کتاب رسوایی در کشور بوهم و پنج داستان دیگر (داستان های شرلوک هولمز)
1 عدد
مردی که داخل شد قامتی به بلندی دست کم دو متر داشت، با سینهای ستبر و بازوانی چون هرکول. لباسهایش فاخر بود، آن قدر فاخر که در انگلیس صاحب آن شخصی فاقد حُسن سلیقه خوانده میشود. نوارهای پهن پوست بره روی آستینها و سینة دوبل پالتو کار شده بود و شنل سورمهای رنگی که بر شانه انداخته بود آستری از پارچة ابریشم سرخ مشتعل داشت و با گل سینهای که تنها یک سنگ تک یاقوت کبود بر آن نشانده بودند روی گردن بسته شده بود. چکمهها که تا نزدیک زانو میرسید با خز پُرمایة قهوهای رنگی در بالا زینت یافته بود و تکمیلکنندة تصویری از مکنت و ثروت اقوام بیابانگرد بود، تصویری که از تماشای تمام هیکل این شخص نیز در ذهن نقش میبست. کلاه لبه پهنش را از سر برداشته و در دست گرفته بود و روی نیمه بالای صورتش نقاب سیاه رنگی شبیه به ماسک جادوگران زده بود که تا زیر استخوانهای گونهاش را میپوشاند. پیدا بود که نقاب را تازه بر چهره نهاده چون داخل اتاق که شد هنوز دستش بالا بود. از نیمة پایین صورت تازه وارد پیدا بود که فردی است با شخصیت قوی، با لبان کلفت آویزان و چانه کشیدة راست که تداعیکننده عزم و اراده تا مرز یکدندگی بود.
صفحه ۹