کتاب دفترچه ممنوع
کتاب دفترچه ممنوع
1 عدد
چند روز است چیزی ننوشتهام چون حس میکردم با خودم هم بیگانهام. بهنظرم میرسید که تنها، موقعی میتوانم به زندگی ادامه بدهم که خودم را فراموش کنم و برای این کار کافی است زیاد به زندگیم فکر نکنم.
مثلا هرچه میرلا میگوید بدون چون و چرا و تفصیل قبول کنم، هرچه بیشتر میگذرد، بیشتر میفهمم که ناراحتی و بیقراریم از روزی شروع شده که این دفترچه را خریدم. مثل این است که روحی شیطانی در این دفترچه خفته است. بدین جهت سعی میکنم هرچه ممکن است بیشتر دوری کنم و آن را به حال خود در چمدان بالای گنجه بگذارم. هرچه بیشتر میبینم که وقت ندارم بیشتر هوس میکنم اینجا چیز بنویسم. یکشنبه بعد از ظهر در خانه تنها ماندم. بچهها خیلی زود بیرون رفتند. میشل هم رفت پیش کلارا تا موضوع فیلمی را که نوشته بود برایش ببرد. با وجود آنکه همیشه یکشنبهها خیلی کار دارم، ولی توانستم فرصتی برای نوشتن پیدا کنم. نمیدانم یکشنبهها در همه جا همینطور است یا فقط در خانه مردمی که به اداره میروند؟
صفحه ۱۶۸
مفهوم زمان در بینش اساطیری حاکم بر فرهنگ آمریکای لاتین
مرور رمان «صد سال تنهایی» اثر «گابریل گارسیا مارکز»
پنج کتابی که از گابریل گارسیا مارکز باید بخوانیم
گابریل گارسیا مارکز٬ رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی
«خوشا به حالت! هیچ فکر نمیکردم که به همین زودی مرا ترک کنی...»
بخشی از کتاب «هیچ یک از آنها باز نمی گردد» اثر آلبا د سس پدس