کتاب دشمنان
کتاب دشمنان
1 عدد
ساز روچیلد
شهری بود کوچک، از ده کوره بهتر نبود و مردم آن شهر یک عده پیر و پاتال بودند که از بس کم میمردند، مرگ را بهصورت مسئلة دردناکی در آورده بودند. در بیمارستان و حتی در زندان، سفارش برای تابوت به ندرت داده میشد. بهطور خلاصه کار و کاسبی کساد بود. اگر «یعقوب ایوانف» تابوتساز حاکمنشین استان بود، حتماً کار و بارش خیلی بهتر از وضع حاضر بود. آنوقت میتوانست خانة شخصی داشته باشد و خود را «يعقوب ماتویچ» بنامد. اما متأسفانه در این شهر کوچک او فقط به نام يعقوب معروف بود و بچههای کوچه به دلیلی که معلوم نبود او را «برونزا» مینامیدند. زندگی او، مثل یک دهاتی ساده، در نهایت فقر میگذشت. در کلبة قدیمی کوچکی که تنها یک اتاق داشت، میزیست و در همین یک اتاق، خودش، مارفا، بخاری، یک تختخواب دو نفری، تابوتها، میز نجّاری، و تمام خرت و خورتهای خانگی، با هم زندگی میکردند!
صفحه ۱۳۹